مرگ! تولد!

ساخت وبلاگ

تو درایو دی دنبال یه فایلم. یهو چشمم می خوره به یه پوشه. پوشه ای که وقتی پدر دوستم فوت کرد، همه اطلاعات گوشیش رو ریختیم تو این پوشه. همون روزی که یهو وقتی سرکار بودم و خبردار شدم و با همین لپتاپ رفتم خونشون. یادگارهای یه نفر که خودش نیست و همه اطلاعاتش پیش منه.

از درون منقبض میشم. اگه همین الان من نباشم، اطلاعات گوشی و لپتاپم چی میشن. همه دلنوشته هام کجا میرن. کی می دونه اصلا من کی هستم؟

این روزها خبر مرگ زیاد می شنوم. خبر تولد هم.

دنیا داره پیش میره، خیلی سریع، خیلی جدی!

انگار واقعا مرگی هست، تولدی هست. و این چرخه بدون اینکه من بخوام ادامه داره.

و من دنبال چی ام؟ سر چی دعوا دارم؟ سر چی حرص می خورم؟

و چرا آروم نیستم؟

آروم باش که هممون ثانیه ای بعد رفتنی ایم...

این ثانیه برای کسی طولانی تره و برای کسی کسری از ثانیه...

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 16:19