گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم

ساخت وبلاگ
حل مساله یا اثبات خود؟بسیاری از مسائلی که روزانه درگیر آنها هستیم و غر میزنیم، مسائلی قابل حل هستند. اما چقدر از عمق وجود به دنبال حل این مسائل هستیم؟ بسیاری از مواقع به دنبال اثبات خود هستیم تا ثابت کنیم کسی/مجموعه ای/سازمانی و ... کم کاری کرده است. اما بعد چه؟!!! صرفا ماندن و غر زدن و ثابت کردن کم کاری دیگران، چه آورده ای خواهد داشت؟ مسائل را حل کنیم و باور کنیم هیچ کسی معصوم نیست و احتمال خطای همه انسان ها وجود دارد. بی خیال کم کاری دیگران! گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 29 فروردين 1403 ساعت: 21:50

بهم گفت تو دنیا از یه چیزی می ترسم و اونم بی آبروییه. خندیدم و گفتم آبرو که دست خداست، من و تو چیکاره ایم؟! آره، آبرو دست خداست. ولی وقتی لب مرز رفتن و نرفتن آبرو بایستی، تازه می فهمی چقدر برات مهمه. تازه می فهمی تاوان ادعا خیلی سنگینه. تازه می فهمی هر کسی رو به اندازه ادعاش امتحان می کنن. حتی برای چیزی که اشتباه نبوده، غلط نبوده، عین راست بوده، عین ثواب و صواب بوده، ولی جاش ناصواب بوده، وقتش ناصواب بوده و این میشه بی آبرویی. دل می سپاری به اینکه ناموس اونی هستی که همه جوره هوای ناموس داره، دلت گرم میشه به اینکه ناموس خدایی ... و می ترسی از لجظه مرگ از لجظه قیامت از اون وقتی که ادعاهات پیش عمل هات خنده دار میشن. خودت کمکم کن خدایا که نه فقط بیشتر از عملم، که حتی کمتر از عملم هم ادعا نداشته باشم. شکرت واسه تذکرهای به جات گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 17 تاريخ : شنبه 13 آبان 1402 ساعت: 18:49

 الإمامُ علیٌّ علیه السلام : عَرفْتُ اللّه َ سُبحانَهُ بفَسْخِ العَزائمِ ، و حَلِّ العُقودِ ، و نَقْضِ الهِمَمِ .حدیثامام على علیه السلام : من خداوند سبحان را به درهم شکستن عزمها و فرو ریختن تصمیمها و برهم خوردن اراده ها و خواستها شناختم . امام حسن عسکری(ع) در روایتی از امام صادق(ع) نقل کرده‌اند که شخصی به ایشان گفت: مرا به خدا دلالت نما! که اهل جدل، متحیرم کرد‌ه‌اند. امام فرمود: "آیا هرگز سوار کشتی شده‌‌ای؟ گفت: آری. فرمود: آیا شده است که کشتی بشکند و هیچ عامل نجاتی نباشد؟ گفت: آری. فرمودند: آیا در آن هنگام دل تو متوجه قدرتی که قادر بر رهایی و نجات تو باشد، بود؟ گفت: آری، فرمود: خداوند، همان قادری است که هنگام فقدان هر نجات‌بخشی، نجات می‌دهد و آن جا که هیچ فریادرسی نیست، به فریاد می‌رسد." گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 19 تاريخ : شنبه 13 آبان 1402 ساعت: 18:49

تو درایو دی دنبال یه فایلم. یهو چشمم می خوره به یه پوشه. پوشه ای که وقتی پدر دوستم فوت کرد، همه اطلاعات گوشیش رو ریختیم تو این پوشه. همون روزی که یهو وقتی سرکار بودم و خبردار شدم و با همین لپتاپ رفتم خونشون. یادگارهای یه نفر که خودش نیست و همه اطلاعاتش پیش منه. از درون منقبض میشم. اگه همین الان من نباشم، اطلاعات گوشی و لپتاپم چی میشن. همه دلنوشته هام کجا میرن. کی می دونه اصلا من کی هستم؟ این روزها خبر مرگ زیاد می شنوم. خبر تولد هم. دنیا داره پیش میره، خیلی سریع، خیلی جدی! انگار واقعا مرگی هست، تولدی هست. و این چرخه بدون اینکه من بخوام ادامه داره. و من دنبال چی ام؟ سر چی دعوا دارم؟ سر چی حرص می خورم؟ و چرا آروم نیستم؟ آروم باش که هممون ثانیه ای بعد رفتنی ایم... این ثانیه برای کسی طولانی تره و برای کسی کسری از ثانیه... گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 16:19

شده بترسی؟ شده با همه حال خوبی که داری صبح وقتی از خواب بیدار میشی، ترس همه وجودت رو بگیره؟

شده اینقدر مچاله بشی تو بغل خدا که مبادا از بیرون دیده بشی؟

انگار از یه سنی به بعد، ترس غلبه میکنه به جسارتت. انگار دیگه توان جنگیدن نداری. می خوای پناه ببری به کنج عزلت خودت و آروم کنار آتیش تو سرمای سگ لرز تنهاییت، یه پتو بپیچی دورت و غرق دنیای خودت بشی.

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 5 شهريور 1402 ساعت: 17:27

رنج سکانس اول + ده سال دیگه حتی یادتم نمیاد این استاد کی بود و نمره گرفتی یا نگرفتی؟ - یا خدا؟ مگه قراره چی به سرم بیاد که این روزا رو یادم نیاد؟ + مگه من چیزی به سرم اومده؟ فقط الویت هام عوض شدن. کارهای مهمتری داریم. وقتت، اهدافت، رسالتت همین مکالمه کوتاه از دیشب چندین بار تو مغزم تکرار شده. واقعا چیزی سرت نیومده؟ فقط از لحظه ای که وارد دانشگاه شدی تا امروز رو یه نگاهی بنداز. چیزی سرت نیومده؟ به قول اون نادوست، دیگه چجوری باید دهنت سرویس می شد؟ سکانس دوم - خیلی درد داره، نمی تونم راه برم. + ولی در عوض وقتی می خوریم زمین بزرگ میشیم. - تو هم اینجوری بزرگ شدی؟ + آره اینقدرررر خوردم زمین که بزرگ شدم. - آخه درد داره. + حواست بهش نباشه و یادت نیفته، درد نداره. فکر کن هیچی نشده. - باشه (از شدت درد روی پنجه راه می رود) + فکر کنم الان حواست بهش هست. - نههههه، اصلا حواسم نیست. یادم رفته + آفرین :) چقدر دردهایی که کشیدیم و تظاهر کردیم همه چی آرومه. سکانس سوم به قول آقای صفایی حائری: این همه درد، این همه رنج را چه می توان کرد؟ بر فرض رنگ عوض کنند؛ جا عوض نمی کنند. هر روز یک چیز مرا می گریاند... یک روز توپ ها و عروسک ها و بازیچه ها، اشکم را در می آورند و احساسم را می شورانند... یک روز عشق‌ها و وصل‌ها و فراق‌ها و یک روز شکست‌ها و یک روز کرایه خانه و مرگ فررند و هیولای مرگ... و نمی توان گفت که کدامش دردناک تر است؛ چون هر کدام در برابر ظرفیت و حساسیت من باید محاسبه بشوند... که می بینیم داستان توپ ها و عروسک ها برای کودک، از داستان هیتلر و شکست هایش بی اهمیت‌تر نیست.... انسان نمی تواند غم هایش را کم کند، پس باید خودش را زیاد کند و همین است که رنج ها می شوند زمینه ساز این گرایش و این جن گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 29 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 10:52

فکر کردن سخته. آدما ترجیح میدن تو لحظه زندگی کنن. تو لحظه تصمیم بگیرن برای دوست داشتنی ها یا دوست نداشتنی هاشون. نهایتا آینده یک ماه بعد رو ببینن. اما اگه به همین آدم بگی رفتارت در مقابل بچه ات باعث میشه ضربه بزرگی بخوره، ده سال آینده این رفتار رو ببین، عمرا حال و حوصله فکر کردن نداره. امروز یه بچه می بینه و خوشش میاد و میگه این آینده 5 سال دیگه بچه منه، اما فکر نمیکنه همین رفتار اگر اصلاح نشه، آینده 15 سال بعد دیگه مورد پسندش نیست. و اونوقته که عالم و آدم فحش می خورن برای مسیری که مورد پسند اولیا نیست. زندگی هامون شده شو، شده هرچیزی که خوشایند بقیه است. اصالت نداریم! هویت نداریم! گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 67 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 18:00

به نام خدای رنگین کمانتا همین چند هفته پیش هیچ حساسیتی روی نوشتن اسم خدا روی تخته کلاس نبود. اصلا در نظام ارزشی نوجوانان لزومی به شروع کارها با نام خدا نبود، به جز معدودی. چند هفته ای است در تمام کلاس های درس، قبل از شروع «به نام خدای رنگین کمان» نوشته می شود. و من مصمم تر از قبل «بسم الله الرحمن الرحیم» را می خوانم و می نویسم و شروع می کنم هندسه گفتن را. اینکه نوجوان ما با چه منطقی این عبارت را می نویسد، مساله ای است عمیق اما شاید همه گیری آن ریشه ای عمیق تر داشته باشد که کلاس خیابان فلسطین با کلاس اتوبان سردار سلیمانی با کلاس میدان هروی همه یک چیز را فریاد می زنند. درباره منطق این نوشته اگر از شعرخوانی های مادر کیان و مانور رسانه ای روی هشتگ #رنگین_کمان بگذریم، به وضوح می توان ردپای نمادهای رنگین کمانی را در مدارس دید. از دستبند های رنگین کمانی، تا لوازم التحریر های رنگین کمانی، تا مدل های کوتاهی خاص مو، تا رنگ های آبی و سبز مو که نماد برجسته ی رنگین کمانی ها هستند تا مطرح کردن مسائل «حقوق اقلیت های جنسیتی» در مدارس توسط دختران دانش آموز. اگر فکر می کنیم که طبق معمول همیشه، با ایگنور کردن موضوع، مساله خود به خود حل خواهد شد، سخت در اشتباهیم. روزی که در مدارس دخترانه، آسیب های دوران نوجوانی را به پای بچگی گذاشتیم و گذشتیم از تمایلاتی که ریشه در آسیب های روانی نوجوانانمان داشت، به سخت تر شدن این مساله دامن زدیم. زمانی که نوجوانانمان را موجوداتی فاقد نظر خطاب می کردیم که باید عقایدمان را صرفا به علت عدد شناسنامه ای، بدون هیچ گونه تحلیل و توجیه و دادن فضای فکر به آنها دیکته کنیم، به سخت تر شدن این مساله دامن زدیم. آیا زمان آن نرسیده که مدارس فضای کاری خود را از تاکید روی مسائل گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 62 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 18:00

این روزها ترافیک را دوست دارم پشت چراغ قرمز ایستادن را هرچقدر ثانیه شمار چراغ قرمز طولانی تر خوشحال تر حس متناقضی دارم، منتظرم ببینمش، اما در دلم آرزو می کنم کاش الان در خانه، کنار بخاری، روی دفتر و کتاب های مدرسه اش خوابش برده باشد باز ته دلم ذوق دیدن خنده هایش را دارم با آن صورت از سرما سوخته، دستان سیاه شده از کار، موهای پریشان... دلم می خواهد آغوش مادرانه ام را باز کنم و سخت در آغوشش کشم، موهایش را با دستانم شانه کنم و بگویم عزیزک مادر، آینده را باهم می سازیم بگویم به غیرتت افتخار می کنم اما همه این حس ها را پنهان می کنم و باز دعا دعا می کنم در این سرما در خیابان نباشد... پشت چراغ، از دور که می بینمش دست تکان می دهم و بدو به سمتم می آید، کلاه را نشانش می دهم و می گویم «بدو بیا بذار سرت سرما نخوری یه وقت» چشمی می گوید و لبخند چشمانش قند در دلم آب می کند، چراغ سبز می شود و در حال حرکت تقریبا فریاد می زنم «مراقب خودت هستی دیگه؟» با خنده و فریاد «اره مواظبم»ی می گوید. یا وقتی چهار نفری با ذوق دورت را می گیرند تا کلاه هایشان را بگیرند، یکی ذوقش چند برابر می شود و «بچه هااااا، اینا رو نگاه، همشون نو اَن» ...و انگار زمان می ایستد، دیگر نمی شنوی، بغض و شادی در وجودت نمی گنجند... این روزها نگرانم که کلاه ها تمام شوند نگرانم که بچه های بیشتری ببینم... نگرانم که بچه های بیشتری نبینم... نگرانم که اصلا بعد از زمستان چه؟ نگرانم که فردا چه؟... این روزها من فقط قاصدم، قاصد کلاه های بافته شده با عشق و محبت و مادری به غیرت و حمیت #کودکان_کار من فقط قاصدم و از شعف این میزان #مواسات سرشار من فقط قاصدم و با هر لبخند کودکان، ملتمس خدا برای ساختن ثانیه ثانیه حال خوب زندگی بافنده ها گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 70 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 18:00

برداشت هایی از کتابانسان هایی که مدح دوست دارند: 1. کسانی که دوستدار مدح هستند و آن را از دیگران طلب می کنند و برای اینکه مدح شوند، دست به هر کاری می زنند و هیچ مرزی را نمی شناسند. 2. کسانی که دوستدار مدح هستند و آن را از دیگران طلب می کنند اما حاضر نیستند هر کاری بکنند تا از آنها مدح و ستایش شود. 3. کسانی که دوستدار مدح هستند اما مدح شدن را از دیگران طلب نمی کنند و نمی خواهند. 4. کسانی که دوستدار مدح هستند اما از مدح شدن کراهت دارند، چون در راه مجاهده با نفس هستند. انسان هایی که مدح دوست ندارند: 1. کسانی که نسبت به مدح بی تفاوت هستند. 2. کسانی که از مدح شدن ناراحت می شوند. (از نیکان روزگار و اولیای خدا هستند) درمان حب مدح و ستایش راه های علمی 1. اگر نعمت یا فضیلتی دارد، ناشی از فضل الهی است و خود انسان هیچ کاره است. (انسان مراقب باشد که از نظر درونی این مدح روی او اثر نگذارد) 2. بیم داشتن انسان به از دست دادن فضایل است. 3. بسیاری از مدح و ستایش هایی که از انسان می شود، موهومی است. 4. توجه به از بین رفتن بالاترین قدرت ها و جاه و جلال های دنیایی است. 5. انسان مراقب باشد که رضای خالق را با رضای مخلوق عوض نکند. 6. رضای مخلوق هیچ گاه حاصل نمی شود. راه های عملی 1. عدم تشکر از مدح کننده 2. عدم تغییر رفتار نسبت به مدح کننده 3. توجه به خدا در هنگام مدح شدن ممدوح اگر در مقابل مدح بی اندازه قرار گرفت، بگوید این مواردی که شما می گویی، در من نیست. درمان نکوهش ذم راه های علمی 1. تشکر از صیحت کننده دلسوز 2. ناراحت نشدن از کسی که عیب واقعی را به قصد اذیت بیان می کند 3. خوشحالی از اینکه افترا زننده به عیوب واقعی انسان آگاهی ندارد. راه های عملی با عدم مقابله مثل زبانی و عملی به درمان نک گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...ادامه مطلب
ما را در سایت گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ... ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0be-omide-ashenaeee بازدید : 67 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 10:14